loading...
3d web academy
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
قرعه کشی 15000 تومان شارژ(همین الان شرکت کتید) 1 5249 simkart
سلنا گومز امروز بهترین روز زندگیمه چون جاستین بیبر گند زده 0 6448 admin
انواع کاندوم و نحوه استفاده از کاندوم 0 4975 admin
رنگ تیره آلت تناسلی و بیرون زدگی لبهای کوچک آلت تناسلی 0 8413 admin
میل به رابطه ی مجدد بعد از رابطه و ارضاء شدن 0 4606 admin
تاثیرات مخرب فیلم‌های سو/پر بر روابط زناشوئی 0 6989 admin
حکم مایعاتی که از زنان در هنگام معاشقه خارج مشود چیست؟ 0 5095 admin
کامل ترین مقاله در باره ی خود ارضائی 0 4630 admin
برای رهائی از شهوت و کنترل نفس چه کنیم؟ 0 7891 admin
اختلافات زناشوئی در دوران نامزدی 0 4066 admin
هر آنچه که یک خانم باید در مورد قاعدگی بداند 0 5308 admin
پرسش و پاسخ ( خود ارضائی) 0 5254 admin
علت بی اختیاری در انزال چیست و راههای درمان آن کدام است؟ 0 5528 admin
کوچکي آلت‌تناسلي قابل درمان است؟ 0 3981 admin
پرده ارتجاعی چه ویژگی دارد؟ 0 12984 admin
ماساژ زناشويي( ماساژ کلیتوریس ) 0 6819 admin
تاثیر روابط زناشوئی پدر و مادر بر فرزندان 0 3791 admin
حالت های مختلف برای هم آغوشی 0 5952 admin
حالت های مختلف برای رابطه ی جنـ ـسی 0 6385 admin
راهکار برای جلوگیری از زود انزالی در مردان 0 4545 admin
علی یوسفی بازدید : 303 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)
دلی به وسعت دریا


رابرت دانیس زو” قهرمان مشهور ورزش گلف در آرژانتین، در یک مسابقه برنده شد و مبلغ زیادی پول برد.
در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه، زنی به سوی او دوید و با تضرع و زاری از او خواست تا پولی به او بدهد تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد


علی یوسفی بازدید : 247 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)

http://sososite.org/wp-content/uploads/2012/08/32454353.jpg


سخنران در حالی که یک بیست دلاری را بالای دست برده بود، از افراد حاضر در سمینار پرسید: چه کسی این ۲۰ دلار را می‌خواهد؟ دست‌ها همه بالا رفت، او گفت: قصد دارم این اسکناس را به یکی از شما بدهم؛ اما اول اجازه بدهید کارم را انجام دهم

علی یوسفی بازدید : 233 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)
اسمم داره یادم میره


اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمی‌کنی
حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمی‌کنی

دلتنگ‌تر میشم ولی نشنیده می‌گیری من‌و
هنوز همه حال تو رو از من فقط می‌پرسن‌و

علی یوسفی بازدید : 270 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)

میشه خدا رو حس کرد

میشه خدا رو حس کرد تو لحظه‌های ساده 
تو اضطراب عشق و گناه بی‌اراده 

بی‌عشق عمر آدم بی‌اعتقاد می‌ره 
هفتاد سال عبادت یک شب به باد می‌ره

....


علی یوسفی بازدید : 346 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)

http://www.up.forumpersian.com/images/f56gwztkmjjk8ibc3s8d.jpg


جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی‌یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه هنگامیکه دلباختگی او را دید و جوان را ساده و خوش قلب یافت، به او گفت: پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده‌ی مخلص خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد

علی یوسفی بازدید : 422 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)


چشماتو ندیدم

می‌دونم دلت خیلی از من پُره .. می‌دونم چه زجری داری می‌کشی 
همه زنـدگیت‌و به هم ریختم و .. عزیزم تو حق داری دلخور بشی 

من‌و با تموم بدی‌هام ببخش .. که هر لحظه از عاشقی دم زدم 
تو خواستی بمونی، بسوزی به پام .. منِ لعنتی زیر حرفم زدم

.......


علی یوسفی بازدید : 466 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)
http://www.shunya.net/Pictures/NorthIndia/Bhojpur/VillageGirl.jpg


دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود

علی یوسفی بازدید : 296 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)


http://images.persianblog.ir/352274_LUdi4Aeg.jpg


سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می‌کرد که وزیری داشت. وزیر همواره می‌گفت: هر اتفاقی که رخ می‌دهد به صلاح ماست. روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ می‌دهد در جهت خیر و صلاح شماست

علی یوسفی بازدید : 243 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)
لحظه


فقط چند لحظه کنارم بشین .. یه رویای کوتاه، تنها همین 
ته آرزوهای من این شده .. ته آرزوهای ما رو ببین! 

فقط چند لحظه کنارم بشین .. فقط چند لحظه به من گوش کن 
هر احساسی رو غیر من تو جهان .. واسه چند لحظه فراموش کن

.....


علی یوسفی بازدید : 398 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (0)


آواره

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟ 
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟ 

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌ 
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

تعداد صفحات : 6

درباره ما
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    برای خشنودی امام زمان از ما و شما چندصلوات میفرستید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1480
  • کل نظرات : 220
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 4498
  • آی پی امروز : 159
  • آی پی دیروز : 410
  • بازدید امروز : 477
  • باردید دیروز : 1,036
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 477
  • بازدید ماه : 22,372
  • بازدید سال : 174,792
  • بازدید کلی : 2,505,130
  • کدهای اختصاصی